مهمترین معضل یگانهای ایرانی، کمبود نیرو و مهمات گزارش شده است، در چنین شرایطی، غلام علی رشید، از فرماندهان ارشد سپاه در این عملیات از داخل جزیره مجنون پیام میدهد که اگر نیروهای همت نرسند، احتمال سقوط خط این لشکر زیاد است، همزمان سرلشکر ستاد ماهر عبدالرشید التکریتی، فرمانده سپاه هفتم دشمن نیز، با استفاده از جنگ روانی، به نیروهای ایرانی اعلام میکند: «اگر جزایر را خالی نکنید، آن جا را با موشکهای زمین به زمین اسکاد میکوبیم و با کل قدرت توپخانهایمان، جزایر را، شخم میزنیم.»
خیبر یکی از القاب شهید همت است. قربانی این بار ابراهیم بود، ابراهیمی که سر و دست افشان و لبیکگویان در قربانگاه سه راهی شهادت جریره مجنون به دیدار معبود شتافت.
تا آمد دبیرستان و جایش بزرگتر شد، بیشتر خودش را نشان داد
این عملیات بسیار سخت و حماسهآمیز که از آن غافلگیرکنندهترین عملیات علیه ارتش بعث یاد میشود، منطقهای به وسعت هزار کیلومتر مربع در هور، ۱۴۰ کیلومتر مربع در جزایر مجنون و ۴۰ کیلومتر مربع در طلائیه آزاد شد. موفقیت ایران در این عملیات موجب افزایش عزم بینالمللی در راستای کنترل ایران و جلوگیری از شکست عراق شد به گونهای که از زمان آغاز عملیات خیبر تا تاریخ ۳۰ مهرماه ۱۳۶۳ تعداد ۴۷۴ طرح صلح از سوی ۵۴ کشور مختلف جهان ارائه شد.
همت در جزیره همه تلاش خودش را به کار بسته بود تا خط جزیره حفظ شود، تا جایی که به عنوان نیروی تکور هم عمل میکرد. شهید احمد کاظمی، فرمانده اسطورهای لشکر ۸ نجف اشرف، از روزهای سخت همت در جزیره میگوید: «من و همت و باکری و زینالدین، توی همان سنگر معروف بودیم، داشتیم نتیجه میگرفتیم که همه چیز تمام شد، چون موضعی برای دفاع نبود، عراقیها هم آمده بودند توی جزیره، هم نفرشان آمده بود و هم زرهیشان، کاملاً در سرازیری بودیم، خودمان هم خبر نداشتیم.
روایت حاجمحمدی از ادامه مسیر این گونه است: موتور حاج همت کشید بالا تا برود روی پد، من هم پشت سرشان رفتم، حسی به من گفت الان گلوله شلیک میشود، رو به حاج همت گفتم: حاجی، این یک تکه را، پر گازتر برو، در یک آن، از سمت محل استقرار آن تانک عراقی، گلولهای شلیک و منفجر شد، دودی غلیظ آمد، بین من و موتور حاج همت قرار گرفت.
وی ادامه داد: تا آمد دبیرستان و جایش بزرگتر شد، بیشتر خودش را نشان داد، شد محبوب همه، همه کاره هم بود؛ نمایش نامه اجرا میکرد، معلمش به او کتاب جایزه داد از آن کتابهایی که خواندنش ممنوع بود. دورش کاغذ پیچیده بود، میآوردش خانه، میرفت یک گوشه تنهایی آن را میخواند. به او گفتم چرا کتابت جلد ندارد؟ گرفتم دیدمش، گفتم، نبریش بیرون، همین جا بخوانش، چیزی در او بود که در من و ولیالله نبود.
ابراهیم فقط گفت: بر محمد و آل محمد صلوات و ساکت شد، انگار نه انگار که خمپاره خورده آنجا، همین طور نگاهش میکردم، از خودم پرسیدم: چرا اینقدر خونسرد شده؟ این ابراهیم، ابراهیم همیشگی نیست.»
… «عاشورایی استقامت کنید و جزایر مجنون را به هر طریق ممکن، حفظ کنید».
موج آمده و صورتش را برده بود، اصلاً شناخته نمیشد
به گزارش خبرگزاري صداوسيما؛ این بار سالگرد شهادتش بهانهای شد برای تازه کردن خاطرات، رشادتها و بیان ایثار و خلوصش. اگرچه بیان خاطراتش تکرار مکررات میشود ولی همین تکرارهای زیباست که جان تازهای در روحمان میدمد. شهید همت را میگویم، همان شهیدی که رفتارش مظهر آیه «وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ» است، در میدان کارزار و نبرد، شجاعانه مبارزه میکند و هراسی به دل راه نمیدهد.
این رزمنده لشکر ۴۱ ثارالله گفت: عراقیها روی آن نقطه دید کامل داشتند، درست به موازات نقطه مرکزی پد، تانکی را مستقر کرده بودند و هر وقت ماشین یا موتوری پایین و بالا میشد و نور آفتاب به شیشهشان میخورد، تیر مستقیماش را شلیک میکرد، ما موتورها را گل مالی بدنهشان استتار کرده بودیم، با این حال عراقیها باز ما را دیدند.
وی در ادامه میگوید: «سوار بر موتورهایمان، راه افتادیم، موتور حاج همت و میرافضلی که ترک حاجی نشسته بود، از جلو میرفت و من هم پشت سرشان. فاصلهمان با هم، دو، سه متری بیشتر نبود. سنگر، پایین جاده بود و برای رفتن رو پد وسط، میبایست از پایین پد میرفتیم روی جاده، همین کار، سبب میشد دور شتاب موتور کم بشود، البته این، کار هر روزمان بود.
غروب خون رنگ روز ۱۷ اسفند ۱۳۶۲
دفتر حضرت امام خمینی (ره) در تماس مستمر تلفنی با فرماندهان قرارگاه خاتم الانبیا، مرکز فرماندهی مشترک نیروی زمینی ارتش و سپاه پاسداران، آخرین تحولات عرصه نبرد را از آنان جویا میشود، در واپسین تماس، پیام شفاهی حضرت امام (ره)، با مضمون ذیل به فرمانده کل سپاه ابلاغ میشود.
اگر نیروهای همت نرسند، احتمال سقوط خط این لشکر زیاد است
وی با اشاره به اینکه شهدای ما اکنون در سایر کشورها مشهورند و مردم با عشق به آنها زندگی میکنند، افزود: در کوههای سر به فلک کشیده کشمیر جوانان با یاد شهیدان ما زندگی میکنند و در تمام خانههایشان کتابهای شهید چمران، شهید باکری و شهید همت را دارند و به آنها عشق ورزیده و الگوی خود قرار دادهاند.
رفت یک تیربار برداشت، گفت: من با این میروم، مهدی باکری هم گفت میرود اسلحه برمیدارد و فلان جا میایستد میجنگد، داشتم همین جوری تقسیم کار میکردیم، که آمدند پیام امام را به ما ابلاغ کردند، قبل و بعدش را البته درست یادم نیست، ولی شور و هیجان و امیدش را کاملاً یادم هست که بچهها را انگار زنده کرد. وضع جبهه عوض شد. عراق آنقدر کم آورد که مجبور شد آب ول کند و جزیره را ببرد زیر آب. همت بدجوری توی خودش بود. آن روز آمده بود پیش من، توی همان قرارگاه فرماندهیاش، سنگری از چند تکه الوار و گونی، نزدیک خط مقدم. داشتیم با هم حرف میزدیم که یک خمپاره آمد خورد به سنگر.
عملیات خیبر، به عنوان نخستین عملیات آبی-خاکی ایران در طول دفاع مقدس در تاریخ سوم اسفند ۶۲ در منطقه مرزی هور با هدف تصرف بصره و با رمز «یا رسول الله» به مدت ۱۹ روز انجام گرفت.
رزمنده دفاع مقدس با اشاره تقید شهید همت به انجام واجبات تصریح کرد: در ماه رمضان تمام روزههایش را میگرفت و مادرمان به او اعتراض میکرد که بر تو هنوز واجب نشده است.
همت با اشاره به اینکه حاج ابراهیم موهایش را بلند میگذاشت، افزود: آن زمان کت بلند کمر باریک و شلوار پاچه گشاد مد بود و ابراهیم همیشه شیک میپوشید و معدل کتبیاش هم در دبیرستان سپهر ۱۷٫۵ و رتبه اول کلاس بود.
ابراهیم در یادداشتهای خصوصی خود، پیرامون این موضوع نوشته است:
حاج ابراهیم عاشق امام (ره) بود
«از سال ۱۳۵۲ به مطالعه کتابهای ممنوعه مشغول شدم به طوری که روزبه روز، از نظام حاکم کینه بیشتری به دل گرفتم. بیشتر جوانها غرق شکم و شهوت شده بودند. بریدن از خدا و پیوستن به دنیای مادی، رواج فساد و فحشا، سبب سست شدن یا نابودی ایمان آنان و بیتوجهیشان به اسلام شده بود. جو اختناق و ناامنی که ساواک به وجود آورده بود، باعث میشد تا انسان جرأت طرح مسائل را، حتی در حضور برادرش نداشته باشد.»
عملیات خیبر غافلگیرکنندهترین عملیات علیه ارتش بعث بود
به دلیل متلاشی شدن صورت هر ۲ نفر به دلیل موج انفجار ویرانگر تیر مستقیم تانک بعثی و به همراه نداشتن هیچ گونه مدرک شناسایی پیکر این دو بزرگوار به هیچ وجه قابل شناسایی نبود در نتیجه رزمندگان فداکار و سختکوش واحد تعاون سپاه پیکرهای آن دو را به عنوان شهیدان مجهولالهویه به ستاد معرج شهدای شهر اهواز منتقل کردند.
حاجمحمدی این اتفاق را با احتمال از سوی اراده خداوند میداند و ادامه میدهد: آرام از موتور پیاده شدم و آن را گذاشتم روی جک، رفتم به طرفشان، اولین نفر، به رو، روی زمین افتاده بود، او را که برگرداندم، دیدم تمام بدنش سالم است، فقط صورت و دست چپ ندارد، موج آمده و صورتش را برده بود. اصلا شناخته نمیشد، در یک آن، همه چیز یادم آمد، عرق سردی روی پیشانیام نشست، رفتم سراغ دومی که او هم به رو افتاده بود، نمیتوانستم باور کنم که این، جسد سید حمید است. از لباس سادهاش او را شناختم. یاد چهرهشان افتادم، دیدم «همت» و «سید محمد»، هر دو یک نقطه مشترک دارند و آن هم چشمهای زیبایشان است. خدا همیشه گفته هر کی را دوست داشته باشد، بهترین چیزش را میگیرد و چه چیزی بهتر از چشمهای آنها.
و سرانجام در غروب خون رنگ روز ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ انتظار جانفرسای همت به پایان رسید فرمانده ۲۹ ساله لشکر ۲۷ محمدرسوال الله به همراه سید حمید میرافضلی فرمانده سلحشور واحد اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله بر اثر اصابت تیر مستقیم تانک دشمن به موتورشان در چهارراه مرگ جزیره جنوبی مجنون به شهادت رسیدند.
عاشورایی استقامت کنید و جزایر مجنون را به هر طریق ممکن، حفظ کنید
محمدابراهیم هرگز نمازش ترک نشد
روایت شهادت حاج محمد ابراهیم همت
در این عملیات که صدام برای نخستین بار گستردهترین حملات شیمیایی را برای درهم شکستن پیشروی رزمندگان اسلام به کار گرفت بسیاری از فرماندهان برجسته سپاه پاسداران همچون شهیدهمت سردار خیبر، شهید حمید باکری جانشین فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا، شهید کارور، اکبر زجاجی جانشین لشکر ۲۷ محمد رسول الله به شهادت رسیدند و یاد و نام خویش را در تاریخ پر افتخار ملت ایران جاودان کردند.
سردار ولیالله همت برادر حاج همت میگوید، وقتی ابراهیم شهید شد، بچههای لشکر ۲۷ محمد رسول الله میخواستند حاجی را تهران در بهشت زهرا دفن کنند، اما مادرم خیلی بیتابی کرد و اجازه نداد، بنابراین برای تشییع و تدفین راهی شهرضا شدیم، اما در بهشت زهرا هم سنگ یادبودی در کنار دیگر فرماندهان بزرگ دفاع مقدس به یادبود شهید همت گذاشتیم.